سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ خامنه ای                                                            حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُــمْ خامنه ای
سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ خامنه ای                                                            حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُــمْ خامنه ای

سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ خامنه ای حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُــمْ خامنه ای

خبری سیاسی تحلیلی

>>انتشار کتاب مروج زنای با محارم

انتشار کتاب مروج زنای با محارم


به لطف خواب زمستانی مسئولین حوزه نشر ، کتابی که مبلغ زنای با محارم است ، روانه بازار شد.


سرویس فرهنگی رویداد دیالکتیک ...... اثر نویسنده ای که خود را ملحد دو آتیشه می‌داند و خدا را به مبارزه می‌طلبد، به چاپ پنجم رسید و آزادانه به بازار کتاب ایران راه یافته است و این درحالی است که آثار بسیار مثبت بعضا بدلیل لایه هایی انتقاد آمیز به فضای فرهنگی کشور از چاپ و نشر محروم شده و راهی کنج خانه های نویسندگانشان میشوند.


انتشار کتابی چون دیالکتیک ......توسط انتشارات ..... که صراحتاً؛ جامعه، مذهب، اخلاقیات و قوانین را سدی مقابل عشق (البته از نوع جسمانی) قلمداد کرده، و وحشت و جاذبه زنای با محارم را محدود کننده عشق جسمانی افراد عنوان می‌دارد؛ عملکرد مسئولین در حوزه فرهنگی و ضعف نظارتی آنان را برجسته می نماید.


در بخشی ازین کتاب آمده است:


«مرد نیز از انتخاب باز داشته می‌شود. محدوده امکانات او بسیار تنگ است. او زمانی که بچه است زنانگی را در مادر یا خواهرانش کشف می‌کند و پس از آن عشق با مناهی یکی می‌شود، وحشت و جاذبه زنای با محارم عشق جسمانی ما را مشروط می‌کند، هم‌چنین زندگی نوین خواهش‌های نفسانی ما را به افراط نزدیک می‌کند؛ و در همان حال خواهش‌ها را با انواع منع‌ها عقیم می‌گذارد: منع‌های اخلاقی، اجتماعی و حتی بهداشتی».(اوکتاویو پاز، دیالکتیک ........ص:17-16)


ترویج تفکر اومانیستی، اگوئیسم اخلاقی و ترویج و تبلیغ لیبرالیسم محتوای چنین اثری است. برای نمونه آنجایی که نویسنده به صراحت عنوان می‌کند:


«جامعه عشق را با ازدواج یکی می‌کند. هرگونه عدول از این قاعده مجازات دارد. حمایت از ازدواج موجه می‌بود اگر جامعه امکان انتخاب آزاد می‌داد و چون چنین نیست جامعه باید بپذیرد که ازدواج تحقق والای عشق نیست بلکه شکلی حقوقی، اجتماعی و اقتصادی است که اهداف آن با عشق مغایر است. ثبات خانواده بستگی به ازدواج دارد که صرفاً حمایتی است از جامعه و هدف آن چیزی جز بازتولید همان جامعه نیست؛ و عشق درست به همین دلیل عملی ضد اجتماعی است.» (همان؛ ص:19-18)


به راستی مسئولیت ترجمه و چاپ چنین اثری که نویسنده‌اش از خود تعریفی این چنینی ارائه می‌دهد متوجه کیست؟


اعتراف نویسنده به الحاد دوآتیشه اش


«من به خاطر اینکه‌ حوصله‌ام سر رفته بود مرتد شدم. می‌دانید، این قوی‌ترین سلاح‌ شیطان است... رفتن به مراسم عشاء ربانی اجباری بود، و این‌ مراسم در یک نمازخانه بسیار زیبا انجام می‌شد- مدرسه ما ساختمانی‌ بود متعلق به اواخر قرن هیجدهم یا آغاز قرن نوزدهم- مراسم‌ طولانی و موعظه‌ها کسل‌کننده بو دو ایمان من رفته‌رفته سرد شد. حوصله‌ام سر رفته بود و این کفرآمیز بود، چون می‌دانستم که‌ حوصله‌ام سر رفته است. علاوه، به دخترها هم فکر می‌کردم. کلیسا محلی شده بود برای تصورات بی‌شرمانه جنسی و همه این‌ افکار مرا بیش از بیش مشکوک می‌ساخت، تردیدها خشم مرا علیه‌ خدا برمی‌انگیخت، یک روز خیلی خوب، همچنان که از کلیسا بیرون آمدم، یک‌بار دیگر دریافتم که مراسم عشاء ربانی هیچ تأثیری‌ روی من ندارد. بعد از مراسم همان قدر از فیض خدا محروم بودم‌ که قبل از آن، بعد روی زمین تف کردم، روی تف خود رقصیدم، چند تا فحش دادم و خدا را به مبارزه طلبیدم. اگرچه به کسی‌ نگفتم، ولی از آن روز به بعد یک ملحد دوآتشه شدم».(مردی از هزار توی انزوا زندگینامه اوکتاویوپاز شاعر امریکای لاتین از زبان خودش؛ مترجم: بهروزی، علی؛ ماهنامه نگین شماره 154؛ ص 6، اسفند 1356)


 


 با این اوصاف فقط میتوان برای کسانی که در حوزه نشر مسئولیتی را برعهده دارند افسوس خورد و بحالشان گریست که چگونه اینچنین آثار سخیف و کثیفی وارد عرصه فکری کشور میشود و البته این آقایان همچنان ادعای مدافع فرهنگ اسلامی و انسانی و الهی بودن را دارند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد